گالان یكه تاز تركمن صحرا، مرید پیرمردی به نام مطلوب قلی است. این شیفتگی بین او و همسرش مارال اختلاف ایجاد می كند و كار به جدایی می كشد. گالان با تنها پسرش «باردرم» تنها می ماند. از سوی دیگر شخص بانفوذی، معروف به «آقا»، گالان را مجبور می كند كه در مسابقه اسبدوانی از برنده شدن صرف نظر كند. در طول مسابقه بر اثر یك حادثه ناگهانی گالان از اسب فرو می افتد و بشدت آسیب می بیند و پزشك معالجش او را از ادامه سواركاری منع می كند. این حادثه گالان را به سوی اعتیاد می كشاند و در موقعیت نكبت باری قرار می دهد. مارال كه به دلیل اعتیاد، گالان را فاقد صلاحیت سرپرستی پسرش می داند، از دادگاه تقاضا می كند پسرش را به او بسپارند. این واقعه در گالان تحولی ایجاد می كند و تصمیم می گیرد ترك اعتیاد كند. قاضی كه به شخصیت گالان علاقه مند شده، به او كمك می كند تا بار دیگر در مسابقه اسبدوانی شركت كند. در آخرین مسابقه، گالان بار دیگر یكه تاز میدان می شود، «آقا» را شكست می دهد و خودش هم جان بر سر این مبارزه می گذارد.