فریحا دختر جوانی است که به تازگی از دانشگاه قبول شده، رضا، پدر خانواده که وضع مالی مناسبی ندارد به همراه همسرش زهراو پسرانش محمد و عثمان از راه سرایداری یک ساختمان امرار معاش میکند ،فریحا در اولین روز دانشگاه طی یک حادثه رانندگی با امیر که معروفترین و ثروتمندترین پسر دانشگاه است آشنا میشود،چون در این حادثه موبایل فریحا آسیب دیده است امیر در پی جبران بر میآید و رابطه ای دوستانه میان آنها شکل میگیرد ،این رابطه که از سوی فریحا مخفی نگاه داشته میشود باعث بوجود آمدن اختلافاتی در خانواده مذهبی و سنتی فریحا میشود به طوری که پس از افشا شدن این رابطه پدر فریحا او را مجبور به ازدواج میکند…