«داش احمد» که راننده ی تاکسی است با دختر جوانی برخورد می کند و به زودی شیفته اش می شود اما پدر متمول دختر مانع ادامه ی روابط آنهاست. پدر گرفتار توطئه و دسیسه ی یکی از بدخواهانش می شود و داش احمد به موقع او را یاری می دهد پس از ماجراهایی وقتی صداقت و درستی داش احمد بر پدر روشن می شود به او اجازه ازدواج با دخترش را می دهد.