عزیزه با برادر بزرگش یوسف و مادربزرگ پدریش نظیفه با هم زندگی میکنند .عزیزه دختری کلاسیک و با تفکرات سنتی است.عزیزه دو ساله که فقط یک ارزو داره و اونم اینه که کسی که داره باهاش به عنوان معاون اول کار میکنه و دیوانه وار عاشقشه و اسمش تورگای و ستاره ی طلایی تلویزیونه متوجه ی عشق عزیزه بشه و بهش توجه کنه.اما تورگای در طی این دو سال نه تنها متوجه ی عشق عزیزه نشده بلکه هنوز اسم عزیزه رو بلد نیست !!!اولاش یک کارگردان مستند ساز اختصاصی هست که در مورد انسانهایی که جلب توجه میکنن و نیازمند کمک هستند مستند میسازه اما تنها ارزوی خاص و عجیب اولاش اینه یک پدر مدرن و امروزی باشه.همه ی دخترانی که وارد زندگی اولاش میشدن در یک مدت زمان بسیار کوتاه عاشق میشدند و با عشق ازدواج میکردند و بادبانهای عشق زندگیشون رو برافراشته میکردند!!!تورگایدر برنامه ی جدیدش که در طی یک فکر تبدیل به ایده شده بود تصمیم جدیدی میگیره. از اونجایی که تورگای عاشق فیلمهای مستند اولاش هست تصمیم میگیره با اولاش تماس بگیره و خیلی سریع برای یکی از برنامه های اولاش اسم انتخاب میکنه”خواهش میکنم جدا نشیم”یک دختر بی نام و نشان با اولاش دوست عشقی میشه بعد از اینکه اولاش اون دختر رو ترک میکنه اون دختر میره و عشق زندگیش رو پیدا میکنه و در همین حین تورگای و گروه همکارانش با دوربین مخفی از لحظه به لحظه ی زندگی دختر فیلم میگیرند…..
توضیحات :
زیرنویس فارسی چسبیده (هاردساب)