اواخر دهه 1930 میلادی است. در روم که تحت کنترل فاشیستهاست “کارمن تاباچی” هوسران و جنگ طلب با “نیتو والدی” که مردی جنایت کار و شیطان صفت است روبرو می شود که دیوانه وار عاشق او می شود. این با خوی شیطانی و وحشی او سازگار نیست. نیتو شروع به پرسه زدن اطراف “کارمن” می کند در حالی که نمی تواند هوس خود را کنترل کند. ضمن اینکه سرنوشت “کارمن” با “فونتاماراس” گره خورده است یک خانواده ثروتمند و یهودی و دارای قوانین سخت نژادی. “کارمن” هرچند در شرایط سخت جنگ و استخدام آلمان و مقاومت و آزادسازی به سر می برد اما بالاخره روز تصفیه حساب با کسی که همواره به دنبال او بود و دست از او نکشید فرا می رسد…