الیسا سکالزی دختری است جوان که در فقر به دنیا آمده. طبیعت به او نجابتی عطا کرده که قلب کُنت فابریزیو ریستوری را نرم می کند.مانند سیندرلا، الیسا از بین حسادت رعیتها و تکبر خانواده ای معتبر گذر می کند.او مسئول خنثی کردن نقشه پیچیده ای می شود که بر علیه شاه طرح ریزی شده است. فابریزیو جوان، یک کنت زاده، سرباز و دوست شاه است که از صمیم قلب و نه به خاطر منفعت و یا کسب افتخار حاضر است از خود گذشتگی نشان دهد. به همین دلیل مجبور می شود تا با دوست صمیمی اش به خاطر شاه، دوئل کند. او ناچار است برای محافظت از زنی که عاشقش است در برابر خطرات نشات گرفته از همان عشق شمشیر بکشد و یا درگیر بحث هایی حتی برنده تر از شمشیرش شود.