سعید به جرم قتل عمد تا دو سه روز دیگر قصاص خواهد شد. اطرافیان او برای جلوگیری از اجرای این حكم و جلب رضایت اولیای دم، مجبورند در همین مدت كوتاه صد میلیون تومان تهیه كنند. نیلوفر خواهر سعید، نامزدش بهرام و موسی دوست سعید، برای تهیه این پول به هر دری می زنند. نیلوفر و بهرام چند بار به خانه خانواده مقتول سر می زنند، اما كسی در آن خانه نیست یا شاید جواب نمی دهند. این دو راه های مختلفی را برای تهیه این پول امتحان می كنند؛ نیلوفر به همراه دوستش پریسا برای فروش كلیه اش اقدام می كند اما بدون داشتن رضایت والدین، این كار عملی نیست. مادر او مدتی پیش از دنیا رفته و پدرش كه زمانی فعالیت سیاسی داشته، در شرایط ناگوار جسمی و روحی، تحت نظر هم هست. تا دو روز مانده به اجرای حكم، جمع پولی كه از فروش اتومبیل بهرام و تلاش موسی و پریسا به دست آمده، رقمی در حدود 35 میلیون تومان است. بهرام مطلع می شود شركتی به مدیریت فردی به نام كشمیری كه به امور خیریه هم می پردازد، ممكن است كمكشان كند. كشمیری وعده پنجاه میلیون كمك را می دهد اما در موعد دریافت پول، یكی از كاركنان شركت می گوید براساس استعلامی كه شده، به دلیل سابقه پدر سعید، امكان این كمك مالی وجود ندارد. نیلوفر با خبر می شود كه صاحب كار دوست بهرام، امیر، حاضر است كل پول را بدهد اما قبل از آن باید دیداری حضوری با او داشته باشد. پیشنهادی كه مرد می دهد، نیلوفر را خوش نمی آید و او خشمگین از این وقاحت، آنجا را ترك می كند. موسی به دلایلی كه نمی دانیم، دخترش را از همسرش دور نگه می دارد و زن دیگری كه با او آشناست، علاقه مند به نگه داری این بچه است. او در مسابقه های مخفیانه، در درگیری های تن به تن شركت می كند و...
توضیحات :
آپدیت کیفیت جدید در سایت منتشر شد.....