فروغ كیا فیلمسازی است كه سال ها پیش متاركه كرده و با پسرش مانی زندگی می كند. فروغ درصدد تهیه ی فیلمی مستند از زندگی مادران نمونه است تا بتوانند از آن میان یكی را به عنوان مادر نمونه برگزینند. فروغ به همراه مانی به دیدار تعداد زیادی از زنان و مادران نمونه می رود كه در نبود همسر، یك تنه بار مسئولیت را به دوش داشتند. آن ها به سراغ زنان و مادران موفق و صاحب نام هم می روند، اما فروغ از انتخاب یك نمونه از این میان ناراحت است و انصراف خود را از ادامه ی كار به مافوق خود دكتر رهبر اعلام می كند، اما دكتر رهبر كه با او تنها از راه صدایش در طول فیلم آشنا هستیم این انصراف را به دلیل خستگی و عدم تصمیم گیری در مورد آینده ی خودش و او می داند. مانی با طعنه و كنایه زدن های هر روزه به مادر او را از ازدواج با دكتر رهبر منع می كند. اما بعد از برخوردها و صحبت ها و كشمكش های بسیار بالاخره فروغ به مانی می فهماند كه می خواهد هم مادر باشد و هم به دكتر رهبر جواب مثبت دهد.