هیث لجر خود را می خواهد در یک داستانه افسانه ای عاشقانه به دام بی اندازد. وی بعد از اینکه در یک با عاشق شدن شکست عشقی بسیار سختی خورده بود حال می خواهد دوباره اما این دفعه با شیوه ای جدیدتر خود را به عنوان یک افسانه و یک قهرمان از داستانی معرفی می کند و در عشقی تازه شریک می شود. وی برای محبت ویژه ای که آن زن به او داشت به او نزدیک می شود و کاری می کند که او عاشقش شود. اما او فقط برای اینکه بتواند معنایه عشق واقعی را درک کند دست به چنین کاری زنده است و کار او هیچ دلیل دیگری نداشته اما به هرحال دشمنانی دارد که هرکاری می کنند که عشق آن دو از میان برداشته شود ولی …