عباس كه به حرفه ی سلمانی مشغول است هنوز جواز كسب دریافت نكرده، چراكه هر بار در امتحان اتحادیه ی صنف آرایشگران مردود شده است. او قصد دارد با دختر آمیرز محمود ازدواج كند اما پدر و مادر دختر، جواز كسب گرفتن عباس را شرط جواب مثبت دادن به او اعلام می كنند، اما عباس موقع تهیه ی جواز كسب شناسنامه ی خود را گم می كند و مجبور می شود برای تهیه شناسنامه چند نفر از آشنایان را به عنوان شاهد خود معرفی كند اما كسی از كسبه و اقوام حاضر به همكاری با او نیستند. با اینكه عباس با تقی آقا برخورد می كند و هر چند كه آشنائی با تقی آقا برای عباس دردسرهائی به همراه دارد، اما با كمك های او و رفقای سابقش عباس شناسنامه ی المثنی می گیرد و با پیشنهاد تقی آقا و به علت آشنائی عباس با داروهای گیاهی مغازه ی سلمانی او به عطاری تبدیل می شود و ازدواج او با دختر آمیرز محمود انجام می شود.