چنگیز از زندان می گریزد. گروهی تبهكار به رهبری جمشید كه به دنبال او هستند، به خانه برادرش رضا می روند، كه پایش شكسته و روی صندلی چرخ دار است. تبهكاران با گروگان گرفتن رضا، چنگیز را وادار به همكاری می كنند و به همین منظور دختری به نام گیتا به چنگیز معرفی می شود. چنگیز به دنبال مردی است به نام شاهین كه او هم با او رفاقت دارد و هم ناخواسته موجب دستگیری اش شده است. خلیل، یكی از افراد جمشید، رضا را به قتل می رساند و چنگیز و شاهین به تلافی خلیل و جمشید را از پا درمی آورند و شاهین با گلوله ژاله نامزد جمشید، كشته می شود. چنگیز كه به دختری به نام سوزان دل بسته است تصمیم می گیرد با كشتی تجاری پدر سوزان كشور را ترك كند، اما پس از دستگیر شدن گیتا خود را به پلیس تسلیم می كند.