فرزین مكانیك جوانی است كه در كارخانه ی آقای دولتمند كار می كند. او با خاطره، دختر دولتمند، آشنا می شود و به تدریج به هم دل می بندند. وردست شوخ طبع فرزین نیز به دوست خاطره علاقه مند می شود. دولتمند با این وصلت مخالف است و تصمیم دارد دخترش را به عقد مهندس جیمی درآورد، كه نامزدی فرنگی به نام ماریا دارد. با حضور ماریا در محفل آن ها همه چیز به هم می ریزد و دولتمند كه شیفته ی جوانمردی فرزین شده به ازدواج دخترش با فرزین رضایت می دهد.