پسر 13 ساله ای به اسم بمانی که در سن رشد و جوانی قرار دارد اما پدر ومادر او دارند از هم جدا میشوند.مادر او برای همیشه خانه ی خود را ترک میکند اما پدرش سخت مشغول کارکردن است.بمانی چون در سن جوانی و رشد تنها بوده است این ها همه برایش عقده شده و به همین دلیل به جوان هایی که از خودش بزرگتر هستند پناه میبرد و این موضوع باعث میشود تا تغییری در او به وجود بیاید.گشتن با جوان ها برای او خوب بوده و باعث میشود که او بتواند راحت خودش را پیدا کند و هویت اصلیی اش تغییر کند.این پسر وقتی میخواهد شخصیتی برای خودش پیدا کند با یک سری از افراد در زندگی اش مواجه میشود که باعث بروز یکسری از اتفاقات در زندگی او میشود….