داستان فیلم در سال 1946 و بعد از جنگ جهانی دوم در آلمان اتفاق می افتد، و در مورد زنی به نام ریچل مورگان می باشد که همسر یک سرهنگ بریتانیایی به نام لوئیس است. او در زمستانی جگر سوز به ویرانه های هامبورگ می رسد تا به شوهرش لوئیس بپیوندد. لوئیس مامور شده که این شهر ویران شده یعنی هامبورگ را بازسازی کند. هنگامی که آن ها وارد خانه جدیدشان می شوند، ریچل از تصمیم غیر منتظره شوهرش بهت زده می شود: آن ها قرار است خانه بزرگشان را با مالک قبلی این خانه شریک شوند. مالک قبلی این خانه یک مرد بیوه آلمانی است که در کنار دختر دردسر سازش زندگی می کند. در ادامه، اتمسفر این خانه که سرشار از دشمنی و غم و غصه است، جای خود را به شور و شوق و خیانت می دهد…