صنعتگر بیوه و سالخورده سولاکشانا دیوی اجازه می دهد تا از عهده تجارت و املاک وی برادرزاده اش ، بالوانت برآید. اندکی پس از بازگشت از تنها پسرش در خارج از کشور ، راوی در یک تصادف رانندگی که توسط بالوانت برنامه ریزی شده بود کشته می شود زیرا او برنامه دستیابی به دارایی و مناسب خود را دارد. خبر مرگ راوی ویرانگر شد و سولاکشانا را در یک شوک فرو برد ، پس از آن او بهبود یافت و فقط برای ملاقات با یک زن باردار به نام کامینی که ادعا می کند فرزند راوی را حمل می کند ، بهبود یافت. سولاکشانا این حرف را باور نمی کند و از کامینی می خواهد که آنجا را ترک کند. پس از عزیمت کامینی ، یکی از دوستان راوی ، سانجی گوپتا این واقعیت راوی و کامینی را تأیید می کند