چهار دوست به قصد اردو راهی میشن. در طول راه متوجه میشن که یه شخص با کاروانش اونا رو تعقیب میکنه و کمی مضطرب میشن ولی به خودشون نمیگیرن و به راهشون ادامه میدن تا این که یکی از اونا صبح با سری خون آلود از خواب بیدار میشه. با دخالت کمیسر جواد در این قضیه، کارها پیچیده تر هم میشه…