مارگارت شلگل یک زن جوان و آرمان گرا است که با هنری ویلکاکس که یک تاجر محافظه کار است آشنا شده و با او رابطه ای عاشقانه برقرار میکند. خانم ویلکاکس نیز با مارگارت طرح دوستی می ریزد و هنگام مرگ وصیت می کند که ملک روستایی «هواردز اِند» به مارگارت برسد اما...