مرد آسیب دیده ای که در زندگی گیر کرده و با بی حالی به آرامش می رسد، با استفاده از او و نام خانوادگی اش به عنوان هدیه مهمانی توسط یک مهمانی فریب خورده است. این او را عصبانی می کند و تمسخر مکرر روستاییان در مورد بی عملی او او را دیوانه می کند. رئیس حزبی که از او برای به دست آوردن جایگاه در انتخابات بعدی استفاده کرد، قصد دارد با کنترل همه چیزهایی که در روستا اتفاق می افتد، فرصت های اقتصادی بیشتری به دست آورد. با این حال، رهبری به ناجی مظلومان تبدیل می شود و دیدگاه همه را نسبت به رئیس حزب تغییر می دهد.