هانا، یک جادوگر جوان، به دنبال شروعی تازه به شهر پناهگاه نقل مکان میکند. اما آرامش او به زودی با کشف جسد یک پسر جوان در جنگل به هم میریزد. هانا که به قدرتهای جادویی خود ایمان دارد، تصمیم میگیرد به پلیس در حل این معمای قتل کمک کند. در حین تحقیقات، هانا با نیکلاس، یک پلیس محلی، آشنا میشود. نیکلاس در ابتدا به جادو و جادوگران مشکوک است، اما با گذشت زمان به هانا و تواناییهای او اعتماد میکند. هانا و نیکلاس با هم به دنبال قاتل میگردند و در این مسیر با رازهای تاریکی در مورد پناهگاه و ساکنان آن روبرو میشوند. آنها متوجه میشوند که جولیان، یک جادوگر قدرتمند و مرموز، نقشی در این قتلها دارد. هانا و نیکلاس باید با جولیان و دیگر دشمنان خود مبارزه کنند تا جلوی قتلها را بگیرند و عدالت را اجرا کنند.