لیندا لوین (انگلیسی: Linda Lavin؛ زادهٔ ۱۵ اکتبر ۱۹۳۷(1937-10-15)) یک هنرپیشه، تهیهکننده و خواننده اهل ایالات متحده آمریکا است. وی از سال ۱۹۶۷ میلادی تاکنون مشغول فعالیت بودهاست.
او دو مرتبه در سالهای ۱۹۷۹ و ۱۹۸۰ میلادی، برندهٔ جایزه گلدن گلوب و یک بار نیز در سال ۱۹۸۷ میلادی برندهٔ جایزه تونی شده است.
این فیلم درباره نانسی درو، دختر دبیرستانی باهوشی با اشتیاق زیاد برای مشاهده و نتیجهگیری است که بطور اتفاقی با خانه محلی تسخیر شدهای برخورد میکند. نانسی و دوستانش سعی بر حل این راز دارند و دوستان جدیدی پیدا کرده و جایگاهی در جامعه برای خود...
زندگی بزرگسالی مارک فورستاین در آپارتمان ۹k شروع میشود که در ساختمانی که او بزرگ شده واقع است. آپارتمانی که مابین منزل والدینش و برادرش و عروسشان قرار گرفته ...
این فیلم داستان مردی را روایت میکند که به تازگی از سر بیکاری دست به اقدامی ده است که وقتش را برای همیشه پر میکند، چراکه او سعی میکند توجه زنان بزرگتر از خودش را جلب کند و با آنها رابطه برقرار کند. این درحالی است که وی حالا باید خودش را به خواهر...
"ویوین" و "کلوئی" دو عموزاده بسیار متفاوت می باشند که از زمان بچگی همیشه همراه هم بوده اند. تا اینکه مرگ ناگهانی عمهشان، آنها را به چالش می کشد. آنها باید یک مغازه نانوایی را اداره کنند و اجازه ندهند آنجا تعطیل شود، اما دشواری کار اینجاست که طرز...
فیلم بر اساس رمان موفق کالین هریسون ساخته شده و داستان مرد نویسنده ای را روایت میکند که تشنه ی حقیقت و رسوا کردن بدنامان است. او در خانواده اش مردی دوست داشتنی و ایده آل است. اما زمانی که یک زن اغواگر از او درخواست میکند تا حقیقت را در مورد یک فقره...
بن ( رابرت دنیرو ) پیرمرد بازنشسته ای است که تصمیم می گیرد که دوباره به بازار کار برگردد، اما در عین حال می داند که بازگشتنش به کار با شرایطی که دارد، بسیار سخت است. به همین منظور، وی به سراغ اعضای اداره کننده یک سایت آنلاین فشن می رود که همه کاره این...
داستان سریال در مورد یک پدر و دختری است که پدرو مادرش از هم جدا شده اند و …
جورج ( پاول رود ) و لیندا ( جنیفر آنیستون ) زوج جوانی هستند که برای رسیدن به رویاهایشان تصمیم می گیرند به نیویورک نقل مکان کنند تا در این شهر گذران زندگی کنند. در این بین ، لیندا بیش از جورج مصمم است که به زندگی ایده آل خود دست پیدا کند اما ...
زوئی زنی که همیشه کسائی را که به او نزدیک شده اند از خود دور می کند.او دوست دارد کودکی داشته باشد اما چون هیچ مردی در زندگی او نیست تصمیم به تلقیح مصنوعی می گیرد.مدتی کوتاهی پس از اینکار او با مردی به نام استن آشنا می شود و با او رابطه برقرار می کند...
"لاری لیوینگستون" یک روانشناس، سه سال بعد از طلاقش از یک مدل، آماده است تا تعهدی جدید را بپذیرد. او عاشق بیوه ای جوان به نام "بث" می شود که دو فرزند دارد. اما بث و بچه هایش هنوز درگیر سوگواری اند و لاری جادادن خود در این خانواده را مشکل می بیند...