ویکتور جوری (انگلیسی: Victor Jory؛ ۲۳ نوامبر ۱۹۰۲(1902-11-23) – ۱۲ فوریه ۱۹۸۲(1982-02-12)) یک هنرپیشه اهل کانادا بود.
از فیلمها یا برنامههای تلویزیونی که وی در آن نقش داشته است میتوان به بر باد رفته، معجزهگر، بانوی اول، شهر داج، پاپیون، مردی از آلامو، پائیز قبیله شاین، دره پادشاهان، همیشه در فرار، رؤیای شب نیمه تابستان، مادام دو باری، ماجراهای تام سایر اشاره کرد.
نوجوانی ایرانی تبار که در نیوجرسی زندگی می کند، خود را یک آمریکایی می داند تا اینکه احساسات ضد ایرانی در بین اطرافیانش اوج می گیرد و...
دو مرد مرزنشین در جستجوی دره ای افسانه ای،دست به ماجراجوییهای خطرناکی می زنند و با سرخپوستان وارد جنگ می شوند...
«پاپیون» (استیو مک کویین) کسی است که جرم خود را قبول ندارد، به همراه دوستش «لوییس دگا» (داستین هافمن) که به تازگی به جرم جعل اسناد به زندان افتاده به دنبال فرار از زندان فرانسه هستند.
تبهکار کلورادو "مارشال مک کنا" را می ربایند. او تصور می کند "مک کنا" نقشه را دیده است که منتهی به معدنی طلا در کوهستان می شود. اما آنها تنها کسانی نیستند که در جستجوی طلا هستند و...
دهه ي 1860. سرخ پوستان قبيله ي شاين از قلمروشان در يلوستون به قرارگاهي 1500 مايل دورتر در اوکلاهما منتقل شده اند. آنان که از انتظار براي رسيدن کمک هاي دولت فدرال به ستوه آمده اند و با بيماري و سوء تغذيه دست به گريبانند، تصميم مي گيرند راهي زادگاه خويش...
"هلن کلر" جوان که از بدو تولد قابلیت حرف زدن،شنیدن و صحبت کردن را نداشت در خطر فرستاده شدن به یک آسایشگاه قرار دارد.ناتوانی در ارتباط با دیگران او را تندخو و ناامید کرده است.در این شرایط سخت،پدر و مادر او از یک موسسه درخواست کمک کرده و آنها دختری...
"وال خاویر" مردی با گذشته ای نامعلوم وارد شهری کوچک شده و در فروشگاهی که توسط خانم "تورنس" اداره می شود شغلی بدست می آورد.او به "تورنس" علاقه مند شده و...
"سوزان" با اصابت گلوله ای به نزدیکی قلبش به بیمارستان منتقل می شود."ماریان" به پلیس می گوید که وقتی "سوزان" تصمیم به کنار گذاشتن خوانندگی گرفته به او شلیک کرده است."ماریان" و "لوک" او را هنگامی که یک بازنده بود پیدا کرده بودند و...
فیلم داستان "کارمن" یک کولی زیبا را روایت می کند که به عنوان راهزن زندگی می کند.او سرباز بیگناهی را فریب داده و موجب اخراج او از ارتش می شود.سرباز پس از مدتی همسر او و دیگران را به قتل می رساند و...
اسکارلت بزرگترین دختر جرالد اوهارا صاحب مزرعه پنبه تارا تنها به یک چیز میاندیشد : ازدواج با اشلی ویلکز پسر مالک مزرعه مجاور.در یک میهمانی در خانه ویلکزاسکارلت به اشلی اظهار علاقه میکند ولی اشلی عنوان میکند که با ملانی دختر داییش میخواهد...