جین لوفور (انگلیسی: Jean Lefebvre؛ ۳ اکتبر ۱۹۱۹(1919-10-03) – ۹ ژوئیه ۲۰۰۴(2004-07-09)) یک هنرپیشه اهل فرانسه بود.
از فیلمها یا برنامههای تلویزیونی که وی در آن نقش داشته است میتوان به بدکاران اشاره کرد.
شرکت هفتم ارتش فرانسوی در جنگ جهانی دوم 2 بار شکست خورده و از دیگر اعضای ارتش جدا شده است. آنها به عنوان افسران ارتش به عنوان سربازان آلمانی فرار می کنند.
آقای کروشه “لوئی دوفونس” با همسر ثروتمند خود در عمارت مجللشان زندگی می کنند ولی به دلیل اینکه رئیس ژاندارمری”کروشه” را به همراه دوستانش بازنشسته کرده مریض احوال شده و حوصله اش از بیکاری سر رفته ، در این بین ماجرای فراموشی یکی از دوستانش دوباره...
پلیس سنت یک حمله بزرگ را علیه رانندگان خطرناک آغاز میکند. اما ژاندارم با یک بیوه زن به نام ژوسفا آشنا میشود . آنها به سرعت عاشق هم میشوند در ابتدا دختر ژاندارم مخالف است اما ...
آنتوان به دو آشنای سابق کمک می کند تا از کشور فرار کنند ، که با انتقال بدهی او را بازپرداخت می کنند. تنها کاری که او باید انجام دهد جمع آوری از بعضی از لئونارد میکالون است ، اما برای این کار مجبور است برای زنده نگه داشتن این مرد به دردسرهای زیادی...
در این قسمت ژاندارم با یک بیوه زن به نام ژوسفا آشنا میشود . آنها به سرعت عاشق هم میشوند در ابتدا دختر ژاندارم مخالف است اما ...
افسر پلیس جاه طلب “کراچات” به سنت تروپز فرستاده می شود. او با شناگران حرفه ای و همینطور دختر نوجوان که تلاش می کند دوستان ثروتمندش را تحت تاثیر قرار دهد درگیر است و…
رئیس باند تبهکاران هنگام مرگ، رفیق قدیمی ش فرناند را به عنوان جانشین خود معرفی میکند، اما معاونان او تلاش میکنند تا از شر فرناند خلاص شوند. اما آیا واقعا خطری از سوی برادران ولفانی و تئو او را تهدید میکند؟؟؟کشمکش ها و تیراندازی های میان آنها...
گلیسون پسری لال است که با نیکول دوست می شود. او از خود استعداد خارق العاده ای در بازیگری بدون در آوردن هیچ صدایی نشان می دهد و...
"آتونی" بعد از یک پارتی قول می دهد تا "ژولیت" را از یتیم خانه نجات دهد. بعد از بیرون آمدن "ژولیت" مادرخوانده وی در تلاش است تا او را به یتیم خانه برگرداند اما برادر کوچکتر "آنتونی" برای نجات دادن "ژولیت" به او پیشنهاد ازدواج می دهد و او قبول می کند ...
مدير مدرسه اى به نام « كريستينا » ( كلوزو ) كه مورد آزار و تحقير شوهرش، « ميشل » (موريس) است، با ترغيب يكى از معلم هاى مدرسه به نام « نيكول » ( سينيوره ) كه محبوبه ى « ميشل » بوده و حالا ادعا میكند او طردش كرده تصميم به قتل « ميشل » میگيرد.