خانواده ی "بروگان" به "به میدولندز" میرسند و با همسایگان خود آشنا میشوند : "جک دونِلی" خدمتکار و یک پسر بد، "برندا" یِ خوشدل و سرزنده و شاداب، و یک انسانِ شاغل بنام دکتر "یورک"، که تمام این افراد رازهایی دارند که مانند "بروگان" ها روحشان را آزار میدهد...