استیون گلن مارتین (به انگلیسی: Steve Martin) (زاده ۱۴ اوت ۱۹۴۵) بازیگر، کمدین، تهیه کننده، نویسنده و آهنگساز آمریکایی است. وی در زمینه استندآپ کمدی کمدی فعال بوده ولی از اوایل دهه ۱۹۸۰ شروع به بازیگری به شکل حرفهایتر کرد و توانست افتخارات زیادی کسب کند و جوایز زیادی همچون جایزه امی و جایزه گرمی را کسب کند. در نوامبر ۲۰۱۳ نیز وی مفتخر به دریافت یک جایزه اسکار افتخاری شد.
فیلم داستان شش شهروند به پیش زمینه های متفاوت است که زندگیشان در لس آنجلس به هم پیوند می خورد.در مرکر فیلم دوستی دو مرد از نژاد و طبقه های اجتماعی مختلف قرار دارد...
مجري شاد و شنگول برنامه ي هواشناسي تلويزيون، «هريس ک. تلميکر» (مارتين) را از کار اخراج مي کنند و در ضمن پي مي برد که محبوبه اش، «ترودي» (هنر) به او بي وفايي مي کند. با اين همه، پس از چندي به «سارا» (تنانت) علاقه مند مي شود. «سارا» روزنامه نگاري انگليسي...
یک مامور مقرراتی اف بی آی باید از یک عضو مافیا با قلبی از طلا که تحت برنامه محافظت از شاهدین قرار دارد مراقبت کند و...
«فرانک باکمن» (روباردز جونير) ريش سفيد يک خانواده ي بزرگ و پر جمعيت است و چهار فرزند به نام هاي «جيل» (مارتين)، «هلن» (ويست)، «سوزان» (کوزاک)، «لري» (هالسي) دارد. اين چهار نفر نيز فرزنداني دارند و حالا افراد خانواده پس از فراز و نشيب هايي دوباره گرد...
"لاورنس" و "فردی" دو کلاهبردار هستند.آنها ناامیدانه تلاش می کنند با هم کار کنند اما متوجه می شوند این شهر به اندازه کافی برای هر دو آنها بزرگ نیست.آنها با هم قرار می گذارند بازنده شهر را ترک کند.رقابت آنها تغییر عجیبی می کند و...
همه کاری که نیل پیج می خواهد رفتن به خانه برای جشن شکرگذاری است.پرواز او به علت بدی آب و هوا کنسل می شود به همین دلیل تصمیم می گیرد از راه دیگر خود را به خانه برساند.اما بزرگترین بدشانسی او همراه شدن با دل گریفیت است و...
"سی دی بلز" آتشنشانی با بینی بزرگ است.او یک کارمند جدید استخدام می کند،"کربس" مردی خوش چهره."رسکانه" منجمی است که به تازگی وارد شهر شده است.او عاشق "کریس" شده و از "سی دی" تقاضای کمک می کند و...
یک گلفروش ساده لوح با استفاده از یک گیاه آدمخوار غول پیکر شانس آنرا بدست می آورد تا در زندگی اش به موفقیت و عشق دست پیدا کند اما...
سه بازیگر بیکار یک دعوتنامه به دهکده ی کوچکی در مکزیک را می پذیرند تا نقش سه قهرمان افسانه ای آن ها را بازی کنند. اما نمی دانند که قضیه تنها به نمایش ختم نمی شود...
یک نویسنده زمانی معنای واقعی تنها بودن را می فهمد که به خانه می آید و دوست دخترش را با مرد دیگری در تختخواب می بیند...