حَوّا (در عبری: חַוָּה به معنی زنده یا زندگی) بر پایه اساطیر سامی نخستین زن و دومین انسان آفریده شده توسط خداوند میباشد. آدم همسر او است.
در روایات تورات و تلمود خدا وی را از دنده آدم آفرید. بر اساس عهد عتیق؛ چون حوا نخست از میوه درخت معرفت نیک و بد خورد، بین نسل او و مار (ابلیس) دشمنی ابدی به وجود آمد، دچار درد زایمان گردید و شوهرش بر وی تسلط ابدی یافت. در ادیان ابراهیمی حوا و آدم فرزندانی به نامهای هابیل، قابیل، اقلیما، لوذا، شیث، یافث و … داشتند.
پسری نوجوان که در غیاب پدرش همراه مادر و برادر کوچکش مزرعه خانوادگیشان را اداره می کنند، عاشق یک سگ ولگرد می شود. پس از مدتی این سگ تبدیل به حیوان مورد علاقه همه اعضای خانواده می شود و...
دن دوریئا و دوستانش یک روحانی قلابی را ربوده و او را به آتلانتیک سیتی می برند...
وقتی "مایک هگان" و "ماریلا بروان" پس از رابطه ای عاشقانه در سواحل غربی ازدواج کرده و به نیویورک بازمی گردند،متوجه می شود نقاط مشترکی با هم ندارند و...
اولین فیلم عمومی که در یوگسلاوی ساخته شد و 3 قصه ای را که در Belgrade در شب اتفاق می افتد را روایت می کند: زن و شوهر عاشق، مردی ناامید و مشکلات دوره جوانی....
فیلم داستان دوستی بین یک روزنامه نگار عجیب و یک خلبان شجاع است که...
در طول جنگ جهانی دوم در اسلوونی، دو کودک یتیمی که به دنبال دره خیالی صلح هستند، با یک خلبان سیاهپوست آمریکایی سرنگون شده روبرو میشوند که سعی میکند تا زمانی که پارتیزانهای یوگسلاوی به آنجا برسند، از آنها در برابر آلمانها محافظت کند.
"باب" گنگستری سالخورده و قماربازی حرفه ای تقریبا ورشکسته شده است.به همین دلیل تصمیم می گیرد به یک کازینو دستبرد بزند.همه چیز دقیقا طبق نقشه پیش می رود تا اینکه پلیس از نقشه او باخبر می شود.در این حین "باب" شروع به قمار می کند و...
"چارک" ماجراجویی است که به دهکده ای کوچک نزدیک جویندگان طلا می رود.او توسط پلیس محلی دستگیر می شود.پلیس او را متهم به اقدام به سرقت بانک در شهر همسایه می کند.او به همراه چند شخص دیگر به جنگل فرار می کنند و مبارزه برای زندگی خود را آغاز می کنند...
در خیابانهای بی رحم یک شهر، پسران در سن پانزده سالگی به گروههای خیابانی می پیوندند. فرانکی هجده ساله رهبری گروه زنبورها را بر عهده دارد. وقتی یکی از همسایه ها پس از مشاهده یکی از اعضای گروه با اسلحه به پلیس مراجعه می کند، فرانکی قسم می خورد پیرمرد...
« دكتر بنل » ( مكارتى ) پس از سفرى كوتاه ، به شهر كوچك محل زندگىاش بازمىگردد و پيلههاى عظيمى كه موجوداتى انساننما از آنان خارج مىشوند ، او را متوجه اين نكته مىكند كه « بدل »ها جايگزين انسانهاى واقعى شدهاند .