حَوّا (در عبری: חַוָּה به معنی زنده یا زندگی) بر پایه اساطیر سامی نخستین زن و دومین انسان آفریده شده توسط خداوند میباشد. آدم همسر او است.
در روایات تورات و تلمود خدا وی را از دنده آدم آفرید. بر اساس عهد عتیق؛ چون حوا نخست از میوه درخت معرفت نیک و بد خورد، بین نسل او و مار (ابلیس) دشمنی ابدی به وجود آمد، دچار درد زایمان گردید و شوهرش بر وی تسلط ابدی یافت. در ادیان ابراهیمی حوا و آدم فرزندانی به نامهای هابیل، قابیل، اقلیما، لوذا، شیث، یافث و … داشتند.
جان گیلرد به دنبال جای جدید برای زندگی در فلوریدا می گردد. او دانشمندی است که از صرع رنج می برد، حقیقتی که از آن گریس، بیوه ای که خانه اش را اجاره کرده مخفی نگه داشته است. آن او را به دوستانش که در نزدیکی او زندگی می کنند معرفی کرده و...
"کلی فیلیپس" به همراه برادرش چند اسب را به سمت سونورا می برند.آنها در بین راه با چهار دختر که به همان سمت رفته و درشکه شان دچار مشکل شده برخورد می کنند.او دختران را به نزدیکترین مزرعه می رساند و...
وقتی "سامسون" عشق "دلیله" را رد می کند او به دنبال انتقامی می رود که عواقب وحشتناکی برای آنها در پی دارد...
دو مامور مواد مخدر به دنبال یک باند قاتل فروشندگان مواد مخدر می روند که از کشتی های لنگر انداخته در بندر نیویورک برای قاچاق کالای قاچاق خود استفاده می کنند....
"کودی جرت" رهبر دیوانه گروهی از سارقان بی رحم است.او که از سردردهایی وحشتناک رنج برده و خورد را وقف مادرش کرده،رهبری عجیب و مقتدر است.دستیار او که می خواهد گروه را رهبری کند،حادثه ای برای "کودی" که از زندان گروه را هدایت می کند پیش می آورد و...
"وس مک کوئین" از زندان می گریزد تا آخرین کار خود را به اجرا بگذارد.او علاقه ای به همدستان جدید خود جز دختری به نام "کلرادو" ندارد.شاید برای او وقت فرار کردن و کنار کشیدن از این کار رسیده اما برای زنده یا مرده او جایزه تعیین شده و...
یک ماهیگیر که آموزشهای معماری دیده است، برخلاف خواسته نامزد خود ترجیح می دهد یک ماهیگیر بماند.از طرفی کارمند خیریه برای یک پسربچه دوازده ساله یتیم که عاشق دریا است، خانه ای پیدا می کند.آن دو با هم دوست می شوند و...
وقتی قسمتی از قلمرو سرخپوستان به ایالات متحده می پیوندد، دامدار خوش قلب "ونس کوردل" در مواجه به گروهی قانونشکن که وضعیت را مطلوب خود دیده اند، مسئولیت مارشال ایالتی را می پذیرد و...
کهنه سرباز جنگ "فرانک انلی" به نظر می رسد زندگی خوبی دارد تا اینکه متوجه می شود "جو پارکسون" به شهر آمده است.ظاهرا "پارکسون" به دلیل اتفاقی که در اردوگاه اسرای جنگی آلمان اتفاق افتاده در جستجوی انتقام است و...
پس از اینکه دوست پسر "هالی مول" که جاسوس گنگسترها است از طرف پلیس تحت پیگرد قرار می گیرد او خود را مخفی می کند.چه جایی بهتر از یک انستیتوی موسقی که کارکنان آن همگی انسانهای تنهایی هستند؟!