یول برینِر (به روسی: Юлий Борисович Бринер) (به انگلیسی: Yul Brynner) (زادهٔ ۱۱ ژوئیهٔ ۱۹۲۰ - درگذشتهٔ ۱۰ اکتبر ۱۹۸۵)، هنرپیشهٔ تئاتر و سینما و زادهٔ روسیه بود. نام او را در برخی منابع فارسی بهصورت یول براینر ثبت کردهاند.
او برای بازیهایش در موزیکال پادشاه و من، رامسس دوم در فیلم ده فرمان ساخته سیسیل ب دمیل و نقش اصلی فیلم هفت دلاور شناخته میشود. برینر برای صدای گرم و پختهاش مورد توجه قرار داشت و سر تراشیدهای که با آن نقش سلطان را در فیلم سلطان و من بازی کرد به عنوان یک ویژگی و گزینش شخصی تا آخر عمر با او باقیماند. او برای بازی در فیلم سلطان و من جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد را به دست آورد. در سال ۱۹۸۵ برای تقدیر از ۴۵۲۵ بار ایفای نقش در نمایش سلطان و من جایزهٔ ویژهٔ تونی به او اهدا شد. برینر همچنین عکاس و نویسنده دو کتاب بود
"یول برینر"نقش یک نابغه موسیقی را که بازی می کند تا زمانی که به دلایلی همسرش از زندگی او می رود و ...
گروهی از راهزنان هر ساله موجی از ترس و وحشت در روستایی مکزیکی ایجاد می کنند.بزرگان دهکده سه مرد را به آمریکا می فرستند تا هفتیرکشانی برای محافظت از دهکده پیدا کنند.آنها با 7 مرد که هر کدام از آنها با دلیل جداگانه ای به آنجا آمده اند برمی گردند...
فیلم زندگی خانواده کمپسون را که روزگاری از قدرت زیادی برخوردار بوده اما امروز دچار مشکلات مالی و عاطفی بسیاری هستند را دنبال می کند...
مدت کوتاهی پیش از مرگ "داوود نبی"،پیامی از طرف خدا مبنی بر اینکه او باید پسر کوچکش "سلیمان" را به عنوان جانشینش انتخاب کند به او می رسد.اما "آدونیا" پسر بزرگترش که از این انتخاب راضی نیست سوگند میخورد تاج و تخت را پس بگیرد و...
در طول جنگ سال 1812 علیه بریتانیا، ژنرال اندرو جکسون تنها 1200 نفر برای دفاع از نیواورلئان داشت و این در حالیست که بریتانیا با 60 کشتی و 16000 سرباز برای تصرف شهر می آمد...
درامی بر اساسی داستان داستایوفسکی که داستان خانواده مشهور کارامازوف در دهه 1870 روسیه را به تصویر میکشد....
حضرت "موسی" متوجه وظیفه خود به عنوان یک یهودی و ماموریت الهی خود برای رساندن پیام خدا به مردمش می شود و...
یک تاجر روسی فرصت طلب سعی می کند یک متقلب را به جای "دوشس بزرگ آناستازیا" جا بزند.اما او چنان در نقش خود متقاعد کننده ظاهر می شود که هیچکس به او شک نمی کند...
خانم"آنا لنوونس" و پسرش "لوئیس" برای آموزش انگلیس به فرزندان خانوادهسلطنتی به بانکوک می روند.وقتی خانه ای که به او قول داده اند حاضر نمی شوداو تهدید به ترک کارش می کند اما او عاشق پادشاه می شود و ...