کوبا گودینگ جونیور (به انگلیسی: Cuba M. Gooding, Jr) (زاده ۲ ژانویه ۱۹۶۸ میلادی) یک بازیگر آمریکایی است.
مادرش خواننده و پدرش رهبر ارکسر است. او دو برادر و یک خواهر دارد. یکی از برادرانش نوازنده و دیگری بازیگر است. بخاطر شغل پدرش، همهٔ خانواده به لس آنجلس نقل مکان کردند. دو سال بعد پدرشان ترکشان کرد. کوبا در حین نمایش عنوان کرد که پدرش آنها را ترک کرده. او و خانواده اش در هتلهای سطح نیویورک زندگی میکردند. مادرش او را برزگ کرد. او چهار بار مدرسه عوض کرد و سه بار به عنوان نمایندهٔ کلاس انتخاب شد.
جنگ جهاني دوم، پس از حمله ي ژاپني ها به پرل هاربر. دو دوست دوران کودکي به نام هاي ريف مکولي و دني واکر، زني را که هر دو به او علاقه مند هستند پشت سر مي گذراند و رهسپار انجام مأموريت بمباران توکيو مي شوند...
گروهي به طور اتفاقي انتخاب مي شوند تا در يک مسابقه ي ديوانه وار که آن را صاحب کازينوي ثروتمند، «دانلد سينکلر» ترتيب داده، شرکت کنند: هر کس که زودتر از بقيه فاصله ي 563 مايلي لاس وگاس تا سيلور سيتي نيو مکزيکو را طي کند، برنده ي دو ميليون دلار جايزه...
داستان "کارل برشیر" اولین قواص آمریکایی آفریقایی و قطع عضو نیروی دریایی آمریکا و مردی که او را آموزش داد...
یک سلاح میکروبی شیمیایی که در دمای بالای 50 درجه فارنهایت منفجر می شود به دست دو مرد می افتد که سعی می کنند آنرا از به سرقت رفتن توسط یک تروریست محافظت کنند و ...
وقتی یک مردک شناس مشهور که زندگی شهر نشینی را ترک کرده و جنگل رفته به اتهام قتل دستیگر می شود،روانپزشک جوانی تلاش می کند خود را به او برساند...
کریس و آنی نی السون هر دو فرزند خود را از دست می دهند. چند سال بعد کریس که یک دکتر است در راه برگشت به منزل با یک تصادف مواجه می شود و برای کمک از ماشین خود پیاده می شود اما با انفجار خورو ها میمیرد . او به بهشت می رود به همان جایی که همیشه تصور می کرده...
وقتی وکیلی از کار خود محروم می شود تصمیم می گیرد کتابی درباره تجربیات خود بنویسد.او با مردی ملاقات می کند که اجازه می دهد دست نوشته هایش را بخواند.آن مرد فوت می کند و وکیل کتاب را منتشر می کند.درست وقتی کتاب به موفقیت می رسد،او به جرم قتل واقعی پنج...
منهتن. «ملوين يودال» (نيکلسن)، نويسنده ي داستان هاي عاشقانه، مردي است سخت وسواسي، بي حوصله و کج خلق. زندگي او از اين رو به آن رو مي شود چرا که از يک طرف همسايه اش در بيمارستان بستري شده و او ناگزير به نگه داري از سگ او شده است. و از طرف ديگر بايد به حل...
"جري مگواير" يک کارگزار ورزشي است. او در کارش بسيار موفق و پرانرژي است و همه به او علاقه مند هستند. اما آرام آرام فکر مي کند جايي از کارش ايراد دارد...
یک پسر دورگه آفریقایی-آمریکایی که مادرش معتاد است، توسط یک مددکار اجتماعی سفید پوست و همسرش به فرزند خواندگی قبول می شود. چند سال بعد مادر واقعی اش به دنبالش می آید تا او را پس بگیرد و...