«اگر کسی واقعاً باور کند که من به کودکانم آسیب میرسانم یا آنها را در معرض خطر قرار میدهم، قلبم میشکند. آنها باارزشترین چیز در زندگی من هستند. هر کس که مرا بشناسد حقیقت را خواهد دانست که در زندگیم کودکانم اول از هر چیز هستند و من هیچگاه هیچ کودکی را نمیآزارم».[۵]
آلن بیست و چند ساله با بدشانسیهای زیادی مواجه شده. او از کار خود اخراج شده و با مادرش در فرودگاه دوبلین مشغول راهنمایی توریستها می شود. در این حین او را عشق اول خود آلیس برخورد می کند که در انتظار یک پرواز به سمت نیویورک است...
داستان خانواده ای که در جستجوی ثروتی گم شده در خیابانهای دوبلین سرگردان هستند...
داستان فیلم در مورد یک مرد بی خانمان هست که برای کمک به دوست خود حاضر هست هر کاری کند و…