آلان ادوال (سوئدی: Allan Edwall؛ ۲۵ اوت ۱۹۲۴(1924-08-25) – ۷ فوریه ۱۹۹۷(1997-02-07)) یک هنرپیشه، و خواننده اهل سوئد بود. وی بین سالهای ۱۹۵۳ تا ۱۹۹۷ میلادی در بیش از ۴۰۰ اثر هنری حضور داشت.
وی دانشآموختهٔ «مدرسه سلطنتی هنرهای دراماتیک استهکلم» است و در ۱۰مین دوره جوایز گولدباگ سوئد، برنده جایزه «بهترین بازیگر نقش مرد» بابت هنرنمایی در فیلم «امیل و بچهخوک» گردید.
جزيره ي يوتلند. «الکساندر» (يوزفسون)، استاد دانشگاه، پس از شنيدن خبر يک بحران عظيم هسته اي نذر مي کند که در صورت بازگشت دنيا به وضع عادي، هر چه را که دارد واگذار کند.
Rasmus در یک یتیم خانه زندگی می کند. او خوب است، اما می خواهد یک مادر و یک پدر باشد، و گاهی اوقات بعضی ها برای یافتن یک کودک می آیند، اما آنها همیشه فورا دختران را انتخاب می کنند. Rasmus متوجه می شود که او باید فرار کند و پدر و مادر خود را پیدا کند....
Madicken هرگز به معنای هر چیزی برای رفتن به اشتباه است، اما به نحوی آن را می شود راه. نه این زمان، زمانی که خواهر کوچکش گرفتار شد، و این تقصیر او نیست که او یک قاشق را تا بینی خود قرار می دهد.
"کارل" نه ساله از بیماری سل رنج برده و می داند که بزودی خواهد مرد.اما برادر بزرگترش "جاناتان" تلاش می کند او را دلداری داده و قول می دهد یک روز یکدیگر را در شهری جادویی در آنسوی ستاره ها خواهند دید."جاناتان" در یک آتش سوزی جان خود را از دست داده و...
فیلم داستان زندگی خانواده ای مهاجر از سوئد در جنگلهای مینسوتا در میانه های قرن نوزدهم را به تصویر می کشد...
امیل از بازار Vimmerby بازدید می کند، در بررسی سالانه مذهبی شرکت می کند و آلفرد را از مرگ در یک طوفان برفی نجات دهد....
در میانه قرن نوزدهم،"کریستینا" و "کارل اسکار" در دهکده ای کوچکی در جنوب سوئد زندگی می کردند.آنها با هم ازدواج کرده و تلاش می کنند در زمین کوچکی زندگی کنند.اما زمین کوچک،ناباروری زمین و برداشت بد زندگی را برای آنها سخت می کند.حتی یکی از فرزندانشان تا...
"کورنیلوس" منتقدی پرمدعا زندگینامه ای درباره ویولون زنی مشهور می نویسد و برای انجام اینکار باید چند روزی را در خانه او سپری کند.او مقدماتی برای مصاحبه با او تدارک ندیده اما با استفاده از زنانی که با او رابطه دارند اطلاعات زیادی در مورد زندگی خصوصی...
در یکشنبه ای زمستانی،کشیش یک کلیسای کوچک برای گروه کوچکی سخنرانی می کند در حالی که در سرماخوردگی و بحران در اعتقاداتش رنج می برد.پس از سخنرانی او به ماهیگیری که دچار اضطراب است مشاوره می دهد اما فقط از رابطه مشکل دارش با خدا صحبت می کند...