آن شرلی (به انگلیسی: Anne Shirley) نام یک شخصیت داستانی است که نخستین بار در رمان آنی شرلی در گرین گیبلز ۱۹۰۸ نوشته لوسی ماد مونتگمری معرفی شد.
آنی شرلی دختری ککمکی است که موهای سرخ رنگی دارد و در یتیمخانه بزرگ شدهاست. او باهوش است، قوهٔ تخیل بی حد و مرزی دارد و با امید و پشتکار و مهربانیهای ساده اش، سعی میکند زندگی جدیدی را آغاز کند. هرچند برای ورود به این دنیای تازه باید سختیهای بسیاری را پشت سر بگذارد، ولی آینده در نظرش آنقدر زیبا و امیدبخش است که برای رسیدن به آن، با هر مشکلی کنار میآید و با هر شرایطی سازگار میشود.
فیلیپ مارلو استخدام می شود تا دوست دختر سابق یک تبهکار را پیدا کند.اما او با قبول اینکار وارد دنیایی از معما و فریبکاری می شود...
یک کشاورز که در وضعیت خوبی به سر نمی برد با شیطان برای هفت سال محصول خوب معامله می کند.وقتی "آقای اسکرچ" برای کامل کردن معامله می آید،"دنیل وبستر" مردی قهرمان برای نجات کشاورز وارد عمل می شود...
"استلا مارتین" زنی از طبقه کارگر، با "استفن دالاس" ثروتمند ازدواج کرده و صاحب دختری به نام "لورل" می شوند. اما خواسته های پی در پی "استفن" از "استلا" منتهی به جدایی آنها می شود. "استفن" بعدها ازدواج کرده و "لورل" تبدیل به همه چیز زندگی "استلا" می شود و...
یک کلاهبردار قایق بخار خود را وارد مسابقات قهرمانی می کند تا برای آزاد کردن برادر زاده خود که در آستانه اعدام قرار دارد شاهدی پیدا کند...
سه زن که همکلاسیهای دوران کودکی بوده اند مسیرهای مختلفی در زندگی را انتخاب می کنند."ویوین" با یک وکیل ثروتمند ازدواج کرده و صاحب پسری قابل ستایش می شود.در طرف مقابل "مری" مسیر سختی را برمی گزیند و...