کنعان ایمیرزالی اوغلو (به ترکی استانبولی: Kenan İmirzalıoğlu) مدل و هنرپیشه اهل ترکیه است.
کنعان در روستای اوچم (Üçem) در حومه آنکارا بدنیا آمد. او تا سن ۱۲ سالگی تحصیلات ابتدایی را در روستای خود به اتمام رسانده و برای ادامه تحصیلات متوسطه به نزد عمهاش در آنکارا رفت. او تحصیلات دانشگاهی خود را در دانشگاه فنی ییلدیز استانبول، در رشته ریاضی به پایان رساند.
جنازه ای که در بندر استانبول یافت شده است تحقیقات آغاز می شود و قتل های بسیاری پس از آن رخ می دهند. این سریال که اثری از تاریخ عثمانی و اسلامی را به همراه دارد ، داستان دو کارآگاه را به خود اختصاص می دهد ، در حالی که یاشار ، با وضیفه تدریس ، نیز در آن...
سارق وطن پرست چنگیز رجایی بعد از سالها برای سرقت جدید با گروهش بازمی گردد. اما این دفعه قصد آن را ندارد تا سرقت را با همکاری گروه خودش انجام دهد بلکه با پیگیری هدفی که هیچ کس از قصد آن خبر ندارد با نزدیکی و ورود به یک گروه خطرناک برای سرقت از یک خانه...
پس از یتیم شدن در دوران کودکی،"علی" به همراه پدربزرگش "سلیمان" از بلغارستان به ترکیه مهاجرت می کند.پس از مستقر شدن در استانبول،او توسط پدربزرگش به عنوان مردی شجاع و قوی بزرگ می شود.در دوران نوجوان،او عاشق "منیره" دختر مالک یک سینما می شود و...
داستان در استانبول در حدود سال 1973 اتفاق میفتد و در مورد قتل دادستان کل است که در اتاق خود به قتل می رسد.پیرمردی به نام نظیف، متهم به این قتل شده و یک منشی شاهد این قتل بوده است اما مشکل اینجا است که او فقط نظیف را در حال باز کردن نامه خونین در نزدیکی...
موضوع فیلم در مورد قتل های پی در پی در شهر استانبول است. پس از تحقیقات مشخص میشود این قتلها به صورت سری و برنامه ریزی شده اتفاق می افتد. همه ی قربانی ها روزی به جرم تجاوز زندانی شده بودند که پس از مدتی با خوردن عفو از زندان آزاد شدند. در این هیاهو به...
عمر، مکانیکی ساده است که از یک زندگی راحت و متوسط برخوردار است. او بیش ازاندازه به دوستانش علی و چنگیز اعتماد دارد. هنگامی که با “ایسان” ملاقات می کند به دام عشق او می افتد. بعد ازپایان خدمت سربازی او به عشق خودایسان پیشنهاد ازدواج می دهد و درست...
در سال های جنگ برای آزادی عثمانی، یاندیم علی که ، یک گردن کلفت لوتی است به جای این که به فکر آزادی وطن باشد به خاطر چشم چرانی مشهور شده است . علی با عشقش دفنه نقشه فرار می کشند ، ولی یک روز راهش با راه مصطفی پاشا که یکی از فرماندهان بزرگ جنگ بود یکی...
محمد و نرمین طوری عاشق همدیگر هستند که فکرش راهم نمی توانند بکنند که به هم برسند. هر دو در حومه شهر استانبول زندگی می کنند و برای غلبه بر تنگدستی هرروز سخت کار می کنند. تنها هدف آنها این است که باهم ازدواج کنند و زیر یک سقف زندگی کنند.در حالی که محمد...