بِک هَنسِن (زادهٔ ۸ ژوئیه ۱۹۷۰) با نام بک دیوید کمپبل (به انگلیسی: Bek David Campbell) موسیقیدان، خواننده-ترانهسرا، نوازندهٔ بسیط (مولتی-اینسترومنتالیست) و آهنگساز آمریکایی است که با نام صحنهایاَش "بک" شناخته میشود. وی از برندگان جایزهٔ گرمی است.
کلانتری وارد ساباتا می شود تا گله دارانی که یک سال پیش باعث مرگ اتفاقی یک مرد سالخورده شده اند را دستگیر کند اما...
جوان کراوفورد بزرگ، نابغه تاریخ سینما در آخرین فیلمش نیز فیلمِ ترسناکی ماندگار به جای گذاشت. مصرف دراگ برقراری ارتباط با موجودی غارنشین را ممکن میکند. ارتباطی که همه چیز را به طرز هولناکی تغییر میدهد...
راوی فیلم،کاتولیکی معتقد است که به شهری ایالتی نقل مکان کرده و عهد می بندد با "فرانسوا" زنی بلوند و زیبا ازدواج کند."ویدال" دوستی قدیمی او را دعوت به دیدن "مود" به که تازگی از همسرش جدا شده می کند و...
"آندرس" با پایان یافتن ازدواجش و انزوای احساسی اش،با زوجی که دچار مشکلات روحی و روانی هستند آشنا می شود.در این حین او با "آنا" که در غم از دست دادن همسر و پسرش قرار دارد آشنا می شود.آن دو عاشق هم می شوند اما...
فیلم شامل قسمتهای کوتاهیست که توسط کارگردانان مختلف ساخته شده است.مردم نیویورک نسبت به مردمی که در خیابان می خوابند،به زنی که در مقابل ساختمانی مورد حمله قرار می گیرد و به زوجی که در یک تصادف رانندگی مجروح می شوند بی تفاوت هستند...
دزد خردهپائی بهنام "چارلی کراکر" (کین) پس از آزادی از یک زندان انگلیسی ـ که در واقع توسط همبندش، ثروتمندی بهنام "آقای بریجر" (کاوارد) اداره میشده ـ نزد "خانم بکرمن" (گلدنی) میرود. "خانم بکرمن" به او میگوید که شوهر تبهکارش (براتزی) که به تازگی...
دومین و آخرین فیلم میشل کورنو روزنامهنگار و منتقد فیلم فرانسوی در سال 68. به دلیل همزمانی ارائه این فیلم با می 68 و تعطیلی جشنواره کن، این فیلم دیده نشد.
بشریت جسمی مصنوعی و اسرارآمیز که در سطح کره ماه مدفون شده پیدا کرده و به همراهی کامپیوتری هوشمند به نام "هال 9000" سفری برای بدست آوردن آنرا آغاز می کند...
کارآگاه "بونارو" و "مدیگان" سلاحهای خود را در مقابل یک فراری به نام "بارنی بنچ" از دست می دهند.برای جبران ایت اتفاق آن دو یک هفته وقت دارند تا او را دستگیر کنند...
وقتی دیده بان سابق ارتش خود را بازنشسته کرده و به مزرعه ای در نیومکزیکو می رود،نسبت به زنی سفید پوست و پسر او که به تازگی از دستان هندیها آزاد شده احساس ترحم کرده و از آنها دعوت می کند به او بپیوندند.او می داند که پدر آن پسر یکی از قاتلان خطرناک است...