رابرت ویلیام "باب" هاسکینز جونیور (انگلیسی: Robert William "Bob" Hoskins, Jr.؛ زاده ۲۶ اکتبر ۱۹۴۲(1942-10-26) - ۲۹ آوریل ۲۰۱۴) یک هنرپیشه اهل بریتانیا است. وی بین سالهای ۱۹۶۹ تا ۲۰۱۲ میلادی فعالیت میکرد.
از فیلمها یا برنامههای تلویزیونی که وی در آن نقش داشته است میتوان به سرود کریسمس، دیوار پینک فلوید، دشمن پشت دروازهها، چه کسی برای راجر رابیت پاپوش دوخت؟، رهاشده، مونا لیزا، سفیدبرفی و شکارچی، قلاب، خدمتکاری در منهتن، نیکسون، بمان اشاره کرد.
"لاورا هندرسون" که به تازگی بیوه شده است، تئاتر متروک "ویندمیل" را خریداری کرده و "ویویان وندام" را با وجود تفاوت هایشان قانع می کند آنجا را اداره کند. ایده آنها ابتدا به موفقیت می رسد اما سالنهای دیگر از آنها کپی کرده و فاجعه به بار می آید...
"تیم آوری" طراح کارتون مشتاقی است که وقتی سگش تصادفاً ماسک عجیب را پیدا می کند، به دردسر می افتد و ...
"بابی درین" فیلمی درباره زندگی خود می سازد.زندگی که را همسرش "ساندرا" در ارتباط است...
"بکی شارپ" که در فقر بزرگ شده است، گذشته سخت خود را پشت سر گذاشته و به همراه بهترین دوستش "آملیا" پله های ترقی را طی کرده و به مراحل بالایی در جامعه لندن دست پیدا می کند...
در سال ۱۹۲۰ افسر انگلیسی جوانی برای خدمت به جنگلی در مالزی اعزام می شود . از قدیم در بین انگلیسی ها رسم بوده که برای یادگیری زبان مالایی زنی را از قبیله به عنوان همخوابه انتخاب کنند و وقتی زبان را فرا گرفتند از او جدا شوند. اما این افسر جوان نمی...
"ماریسا ونتورا" مادر مجردی است که به عنوان پیشخدمت در هتل مجللی در نیوروک کار می کند.بطور اتفاقی او به "کریستوفر مارشال" مرد خوش چهره ای آشنا می شود که تصور می کند او هم مهمان هتل است.اما وقتی هویت واقعی او آشکار می شود همه چیز به هم می ریزد...
نبرد استالينگراد. «واسيلي» (لو) تک تيزاندازي اهل اورال است که در سال 1942 به استالينگراد منتقل شده؛ و «سرگرد کونينگ» (هريس) آلماني، استاد تک تيزاندازي است که به هر وسيله اي شده تصميم گرفته دشمن قدرش را از ميان بردارد.
"جک داد" یک قصاب لندنی بود که به مدت 50 سال به کارش مشغول بود از آن لذت می برد. زمانی که مُرد، درست مثل زمان زنده بودنش لبخند بر لب داشت. اما قبل از اینکه بمیرد وصیت کرده بود که خاکستر او را در دریای مارگیت بریزند و...
«فيليشيا» (کسيدي) از دهکده اي کوچک در ايرلند به اميد يافتن محبوبش راهي برمنگام مي شود. او خيلي زود با «هيلديچ» (هاسکينز)، مدير يک مؤسسه تهيه ي غذا آشنا مي شود. «هيلديچ» يد طولايي در استفاده و سوء استفاده از زنان بي خانه و کاشانه دارد و «فيليشيا» را...
فیلم بر اساس رمانی به همین نام نوشته "چارلز دیکنز" ساخته شده و داستان پسری را روایت می کند که پس از مرگ مادرش توسط ناپدری از خانه بیرون می شود اما موفق با ادامه زندگی اش می شود...