توماس لنون (انگلیسی: Thomas Lennon؛ زادهٔ ۹ اوت ۱۹۷۰(1970-08-09)) یک هنرپیشه، و فیلمنامهنویس اهل ایالات متحده آمریکا است. وی از سال ۱۹۹۱ میلادی تاکنون مشغول فعالیت بودهاست.
از فیلمها یا برنامههای تلویزیونی که وی در آن نقش داشته است میتوان به دوباره ۱۷، هنکاک، شب در موزه: نبرد اسمیتسونین، وقتی حامله هستی باید منتظر چه چیزی باشی، معلم بد ، ارتفاعات و شان دنیا را نجات می دهد اشاره کرد.
"تیم ریپی" نمی داند برای چه منظوری به آیوا فرستاده شده تا در مجمع سالانه بیمه شرکت خود را معرفی کند.اما پس از مدت کمی او توسط سه کهنه کار این عرصه تحت راهنمایی قرار می گیرد و...
مایک اودانل پدر 37 ساله ای که زندگی برایش آنطور که دوست می داشته پیش نرفته است و آرزوی بازگشت به دوران جوانی را دارد ، یک شب هنگام نجات یک پیرمرد به طور اتفاقی از پل پرتاب می شود و در صبح همان روز خود را پسری ۱۷ ساله می بیند که دوباره به دبیرستان باز...
دنیای "پیتر کلاون" حول شغلش و "زویی" که به زودی نامزدش می شود می چرخد. وقتی او از "زویی" درخواست ازدواج می کند او با بهترین دوستش تماس می گیرد تا برای ازدواجش برنامه ریزی کند. اما "پیتر" هیچ دوست پسری ندارد. چه کسی ساقدوش او خواهد شد؟
یک تیم از پلیسهای دست و پا چلفتی رنو پس از حمله ای تروریستی که گردهمایی سالانه پلیسها در ساحل میامی را به هم می زند، برای درست کردن شرایط وارد عمل می شوند و...
دختري هجده ساله به نام «مگي پيتن» (لوهان) عاشق شرکت در مسابقات رانندگي است، اما پدرش «ري» (کيتن) که خودش قهرمان سابق رانندگي با اتوموبيل هاي دست دوم است، او را اکيدا از اين کار منع کرده است. «ري» براي خريد هديه ي تولد «مگي»، او را به مرکز فروش...
داستان فیلم در بیست و چهار ساعت اتفاق افتاده و زندگی پنج شهروند نیویورکی را دنبال می کند.آنها محبور هستند پیش از طلوع خورشید روز بعد سرنوشت خود را رقم بزنند و...
بنجامین بری یک مدیر تبلیغاتی است که برای برنده شدن در یک شرط بندی باید در طول ده روز زنی را عاشق خود کند.اندی اندرسون زنی که در یک محله کار می کند و باید مقاله ای تحت عنوان چگونه مردی را در ده روز از است بدهیم بنویسد.این دو با یکدیگر ملاقات می کنند...
داستان فیلم در مورد یک اسنوبورد سوار است که نقشه هایی برای پارک اسکی شهرشان دارد، اما زمانی که دوست دختر سابقش به شهر می آید تمام برنامه هایش بهم می خورد...
لئونارد مردی که حافظه کوتاه مدتش را از دست داده و دیگر قادر نیست چیز جدیدی را به خاطراتش اضافه کند. او بوسیله یادداشتها و خالکوبی کردن بدنش، به دنبال مردی است که فکر می کند همسرش را به قتل رسانده. در واقع این هدف آخرین چیزی است که او به یاد می...