هانا مککنزی وقتی مشغول کارش در سالن نیست، یک تجارت جانبی لباس عروسی را اداره میکند. وقتی ویل میلینگتون، وارث امپراتوری عروس به دنبال اصلاح برند میشود. این دو با هم کار می کنند و حتی ممکن است عاشق هم شوند.
فیلم در مورد دختر و پسری است که در همسایگی هم زندگی می کنند و به شدت با هم در تنش هستند. ولی هنگامی که در بازدید علمی از یک موزه، جلوی یک مجسمه جادویی قدیمی با هم بحث می کنند، با نفرین مجسمه جای آن دو عوض می شود و روح هر یک در بدن دیگری قرار می گیرد...