ویلیام دمارست (انگلیسی: William Demarest؛ ۲۷ فوریهٔ ۱۸۹۲(1892-02-27) – ۲۸ دسامبر ۱۹۸۳(1983-12-28)) یک هنرپیشه اهل ایالات متحده آمریکا بود. وی بین سالهای ۱۹۲۶ تا ۱۹۷۸ میلادی فعالیت میکرد.
از فیلمها یا برنامههای تلویزیونی که وی در آن نقش داشته است میتوان به مکگینتی بزرگ، آقای اسمیت به واشنگتن میرود، افتخار دیگر ارزشی ندارد، روزی روزگاری، پس از ساعت اداری و گربه جاسوس اشاره کرد.
"اولیور پیس" با تشویقهای همسر خود "مارتا" تصمیم می گیرد سردبیر روزنامه ای که در آن کار می کند را فریب داده تا بخش سوال روز را به او بدهد."مارتا" پیشنهاد می دهد،"آیا تاکنون کودکی زندگی شما را تغییر داده است؟"."اولیور" دو پاسخ دریافت می کند و...
"ملودی جونز" وارد شهری جدید شده و توسط ساکنان آن به جای "مونته جرد" هفتیرکشی بدنام اشتباه گرفته می شود."جرد" واقعی که زخمی شده است در مزرعه عشق دوران کودکی اش "چری" مخفی شده است.آن دو با هم روبرو می شوند و...
"وودرو ترواسمیت" که پس از ابتلا به تب یونجه از نیروی دریایی مرخص می شود،احساش شکست کرده و به زادگاه خود باز نمی گردد.او در میان غم و اندوه،با گروهی تفنگدار آشنا می شود که او را تشویق می کنند به خانه بازگشته و به مادرش بگوید در جنگ مجروح شده و با...
مخترعی برای گسترش ایده بزرگ خود احتیاج به پول دارد. همسر او که بسیار دوستش دارد، تصمیم میگیرد تا برای به دست آوردن پول برای همسرش از او طلاق بگیرد و با یک میلیونر ازدواج کند...
"چارلز پایک" مردی ثروتمند اما ساده لوح پس از یک سال مطالعه بر روی مارها در آمازون،در راه بازگشت و بر روی کشتی با جاعلی با نام "جین هرینگتون" آشنا می شود.آنها عاشق هم می شوند اما سوءتفاهمی موجب جدایی آنها در وضعیتی بدی می شود.برای بازگشت نزد او،"جین"...
کارآگاه "مایکل شین" و دوست دخترش "جوان" در راه خود برای ازدواج با هم،فریادی را از هتلی در نزدیکی شنیده و با صحنه قتلی روبرو می شوند و...
"گلوز دانایو" قماربازی است که می خواهد قاتل نانوای کیک مورد علاقه اش را پیدا کند.او "لیدا همیلتون" خواننده کلاب شبانه را در حال خروج از نانوایی می بیند و...
"جی پی مریک" مالک یک فروشگاه بزرگ متوجه می شود چند تن از کارمندانش با هم متحد شده اند تا حقوق بیشتر و شرایط کاری بهتری را بدست آورند.به منظورپیدا کردن شخصی که آنها را سازماندهی می کند،او به عنوان یک فروشنده کفش وارد فروشگاه می شود و...
"دن مک گینتی" یکی از سیاستمدارای فاسد و موفق است.اما همه موفقیتهایش در پی یک لحظه صداقت به خطر می افتد و...
یک کارمند دفتری دوست دارد وارد یک مسابقه شده و با برنده شدن مقدار زیادی پول به دختری که دوست دارد ازدواج کند.برخی از همکاران او به منظور شوخی تلگرافی با مضمون اینکه او برنده مقدار زیادی پول شده برایش ارسال می کنند و...