ماری ترنتینیان (فرانسوی: Marie Trintignant؛ زاده ۱ بهمن ۱۳۴۰ - درگذشت ۱۰ مرداد ۱۳۸۲)، هنرپیشه اهل فرانسه بود.[۱]
در شب ۲۶ یا ۲۷ ژوییه در حالیکه مشغول ساخت فیلم کولت، یک زن آزاد در ویلنیوس لیتوانی بود، به دلیل مسیجی که شوهر سابقش، ساموئل برای او فرستاد، با دوست پسرش برتراند که ۱۸ ماه از دوستی آنها میگذشت، درگیر میشود. در این درگیری برتراند چندین بار به او ضربه میزند (۱۹ بار، ۴ مشت در صورت) ماری در حالیکه بیجان شده بود به زمین میافتد[۲]برتراند او را تا خانهاش همراهی میکند و سپس به برادر ماری تلفن میزند. برادر ماری متوجه وخامت اوضاع نمیشود و بالاخره ساعت ۸ صبح تصمیم میگیرد برای درخواست کمک با اورژانس تماس بگیرد.
بعد از مفقود شدن یک خبرنگار عکاس در جنگ یوگوسلاوی، همسرش به اروپا سفر می کند تا او را پیدا کند...
فیلم داستان تکان دهنده دختری کوچک است که مادر خود را از دست داده است.او از همه اطرافیانش دوری کرده و منتظر است تا مادرش بازگردد.او انتظار می کشد اما وقتی مادرش نمی آید،وردهای جادویی را امتحان می کند،به درگاه خدا دعا می کند و سپس تبدیل به فرزند خدا...
زمانی که الساندرو باتاویا رماننویس خودکشی میکند، یک راننده تاکسی به نام اوانگیل و برادرش نورد معتقدند که آنها شخصیتهایی هستند که در یک رمان تصور میشوند، احتمالاً رمانی که خدا نوشته است. زیرا ...
وقتی "بتی" با مشک روبرو می شود، خانواده همسر و خود همسرش درخواست طلاق کرده و او را از دیدن دو دختش منع می کنند. او توسط زنی سالخورده به نام "لائور" از تنهایی و الکل نجات داده شده و رابطه نزدیکی با او برقرار می کند...
دوران جنگ جهانی دوم،فرانسه اشغالی."ماری لاتور" دو فرزند خود را در خانه ای کوچک بزرگ می کند.همسر او "پائول" در سال 1941 از خط مقدم به خانه بازمی گردد اما بقدری ضعیف است که نمی تواند کاری برای خود پیدا کند."ماری" متوجه می شود که می تواند از طریق سقط جنین...
فرانک پوپارت فروشنده ای دورگرد و عصبی در محله های خطرناک پاریس است. او با مونا، نوجوانی که توسط عمه خود تبدیل به یک فا*حشه شده است برخورد می کند. او تصمیم می گیرد زندگی خود را تغییر داده و مونا را نیز نجات دهد...