ماکسی، سامر و جیمز پیوند عمیق و عشقی به موسیقی دارند. هنگامی که جیمز تشخیص ویرانگر را دریافت کرد، دوستان در تلاش برای فرار از واقعیت، خود را به گردبادی از جشنواره ها می اندازند.
داستان فيلم در دهه 1950 اتفاق مي افتد که "مرتل" پس از سالها براي مراقبت از مادر بيمارش به زادگاهش در استراليا بازميگردد. او یک خیاط لباس های زنانه است که در پاریس به صورت حرفه ای آموزش دیده. حال که او به آنجا بازگشته، سعي در گرفتن انتقام از کسانی دارد...