پس از عاشق شدن با ناتالی و خوابیدن با اولین هدف خود، کورینا، لاجر در نهایت دو زندگی را سپری می کند - یکی به عنوان یک شاعر زیرزمینی و دیگری به عنوان یک مامور استاسی - که هر دو در نهایت 30 سال بعد به او باز می گردند.
مایکل نوجوانی در دهه 1970 است که در شرق برلین زندگی میکند. او و دوستانش هر روز از خیابان Sonnenallee که توسط مرز برلین به دو نیمه تقسیم شده است، عبور میکنند. خیابانی که همیشه یادآور دنیایی آزاد در آنسوی دیوار است. مایکل و دوستانش با روی آوردن به هنر پاپ و...