یک زَن مُجرد که مدیرعامل یک شرکت بیمه است تصمیم میگیرد که صاحب فرزندی شود زیرا معتقد است که داشتن بچه به زندگیاش رنگ و بوی عشق میدهد، بنابراین او از مَردی که برای او کار میکند اِســپــرم میگیرد تا بصورت مصنوعی صاحب فرزند شود، اما…