مایکل کورتیز (به انگلیسی: Michael Curtiz) (۲۴ دسامبر ۱۸۸۶ - ۱۰ آوریل ۱۹۶۲) کارگردان مجاری-آمریکایی بود. او از سال 1912 در اروپا مشغول فيلمسازي بود و تا قبل از مهاجرت به آمريكا نزديك به 50 فيلم ساخته بود. در هاليوود نيز بيش از صد فيلم كارگرداني كرد كه در فهرست آثارش فيلمهاي نوآر و موزيكالهاي معروفي مثل «كريسمس سفيد» و «يانكي دودل دني» را دارد.
"جیک کاتر" پس از دستگیری قماربازی به نام "پائول رگارت"، در تلاش برای شکست دادن گروهی از تاجران اسلحه و دزدان خطرناک، با زندانی خود همکاری می کند و...
"فرانسیس برناردون" پسر یک تاجر ثروتمند پارچه است، که همه چیزش را کنار گذاشته و خود را وقف خدا می کند. "کلیر" زنی اشرافی است که خانواده اش را ترک کرده و یک راهبه می شود و...
فیلم داستان "شاهزاده المپیا" را روایت می کند. او برخلاف جایگاهش در زندگی، نمی تواند در مقابل خواسته های خود مقاومت کند. او پس از تبعید به مناطق روستایی، عاشق یک میلیونر آمریکایی می شود و...
کلانتری که به دلیل دستگیری تبهکاران بسیاری مشهور به "مامور اعدام" است، مظنون به سرقتی را تا شهر کوچکی تعقیب می کند. با این حال، مردم شهر آن مرد را دوست داشته و تلاش می کنند از دستگیر شدنش جلوگیری کنند...
یک سرباز متفق در جستجوی پیدا کردن پزشکی که بتواند به پسرش کمک کند تا بتواند دوباره صحبت کند، متهم به تحمل سی روز حبس می شود و...
خواننده با استعداد "هلن مورگان" حرفه کاری خود را از آغازی سخت تا رسیدن به شهرت و ثروت ادامه داد اما همه چیزهایی را که بدست آورده بود به الکل و تصمیمات اشتباه از دست داد...
"لویی یازدهم"، پادشاه فرانسه، رئیس تبهکاران پاریس را به عنوان شهردار معرفی می کند تا در برابر اشراف زاده های خائنی که دور او را گرفته اند مقاومت کند...
سه محکوم – « جوزف » ( بوگارت ) ، « جولز » ( یوستینوف ) و « آلبرت » ( رى ) – از زندان جزیره ى شیطان میگریزند و به فروشگاهى دستبرد میزنند . اما وقتى با خانواده ى صاحب فروشگاه روبه رو میشوند ، آنان را بسیار دوست داشتنى می یابند ، پس آن جا می مانند...
"باب والاس" و "فیل دیویس" که به دنبال آغاز جنگ جهانی دوم ارتش را ترک کرده اند با هم آشنا شده و تبدیل به یک تیم موفق موزیکال می شوند. "والاس" با دو خواهر که مانند آنها یک گروه موسیقی دارند آشنا شده و...
"تام بروستر"، که توانایی استفاده از اسلحه را ندارد وارد شهری می شود. وقتی این مشکل او فاش می شود، رئیس شهر "ترلاک" به او پیشنهاد کار به عنوان کلانتر را می دهد اما او نمیپذیرد و...