کنجی میزوگوچی (انگلیسی: Kenji Mizoguchi؛ زاده ۱۶ مهٔ ۱۸۹۸- درگذشته ۲۴ اوت ۱۹۵۶) کارگردان بزرگ اهل ژاپن.
کنجی میزوگوچی در ۱۶ می ۱۸۹۸ در محلهٔ متوسطی به نام هونگو، در شهر توکیو و نزدیک معبد یوشیما به دنیا آمد. پدرش، «زنتارو» به کار تعمیر سقف چوبی خانهها اشتغال داشت و مادر چینی تبارش «ماسا» دختر یک تاجر ناموفق گیاهان دارویی بود. میزوگوچی هفت سال داشت که به دلیل شکست تجاری پدرش، مجبور شد همراه خانواده، به محلهٔ فقیرنشین آساکوزا نقل مکان کند. همزمان با جنگ روسیه، بنا بود پدرش، مقادیری بارانی به ارتش بفروشد، اما چنین نشد. در همان سال، برادر کوچکتر او یعنی «یوشیو» به دنیا آمد؛ در این زمان، «سوزو» خواهر چهارده سالهٔ او را به خانوادهای دیگر سپردند تا یک نانخور کمتر شود. آن خانواده نیز، دخترک را به خانهای متعلق به گیشاها فروختند. سوزو تا سال ۱۹۲۵ در آن مکان باقی ماند تا اینکه شخصی او را از آن محل نجات داد و با وی ازدواج کرد.
فیلم داستان آرزوها و انگیزه های شخصی پنج روسپی است که در منطقه یوشیوارای توکیو کار می کنند...
فرمانده نیروهای ویژه "کاپیتان تاداموری" پس از شکست دادن دزدان دریایی در دریای غربی ژاپن به کیوتو بازمی گردد. اما به دلیل اینکه مقامات نمی خواهند به سربازان قدرت نفوذ بدهند، خواسته امپراتوز سابق را نادیده گرفته و به او پاداش نمی دهند و...
چین قرن هجدم. امپراطور، عزادار همسر خود می شود. خانواده "ینگ" می خواهند همسری به امپراطور معرفی کنند تا بدینوسیله نفوذ خود بر دربار را بیشتر کنند. "ژنرال آن لوشان" یکی از اقوام دور خود که در آشپزخانه کار می کند را برای معرفی به امپراطور آماده می کنند....
"هاتسوکو اومابوچی" بیوه ای است که یک خانه گیشا موفق در کیوتو را اداره می کند. دختر جوانش "یوکیکو" پس از اقدام ناموفق خودکشی در پی جدایی عشقش به دلیل کار مادرش، از توکیو بازمی گردد. او رابطه مخفیانه ای با "دکتر موتابا" جوان دارد و...
قرن هفدهم،ژاپن."اوسان" با "ایشون" طومار سازی ثروتمند ازدواج کرده است.وقتی "اوسان" به اشتباه متهم به داشتن رابطه با بهترین کارگرشان "موهی" می شود؛آن دو به شهر فرار می کنند."ایشون" به مردان خود دستور می دهد آنها را پیدا کرده و از هم جدا کنند...
در ژاپن قرون وسطی،حاکمی خوش قلب تبعید می شود.همسر و فرزندانش سعی می کنند به او بپیوندند اما آنها از یکدیگر جدا شده و فرزندانش در ضلم و رنج بزرگ می شوند...
در آغاز بهار دوران جنگ داخلی قرن شانزدهم ژاپن،"گنجورو" کشاورزی اهل خانواده به ناگاهاما سفر می کند تا از طریق فروش ابزارآلات خود پولی به دست بیاورد.همسایه او "توبی" مردی ساده است که آرزوی تبدیل شدن به یک سامورائی را دارد اما توان خرید تجهیزات را...
گیشایی به نام "میوهارو" می پذیرد تا به "ایکو" شانزده ساله که مادر مرحومش نیز یک گیشا بوده آموزش دهد.پس از یک سال آموزش آنها باید پیش از آغاز کار "ایکو" مقدار زیادی پول بدست آورند."میوهارو" پول را از "اوکیمی" قرض گرفته و مشخص می شود او نیز از تاجری به نام...
زنی پنجاه ساله که دیگر نمیتواند مردان را جذب کند به زندگی غم انگیز خود نگاهی می اندازد.زمانی که اوهارو در دربار امپراطوری قرار داشت عاشق مردی پائینتر از سطح خود می شود.رابطه آنها آشکار شده و اوهارو با همراه خانواده اش تبعید می شوند.برای او اتفاقات...
""شینوسوکه" به عنوان یک گزینه برای ازدواج به "شیزو" معرفی می شود اما او عاشق خواهر بیوه اش "ایو" می شود.اما پیمانش او را از ازدواج منع می کند زیرا او باید پسرش را به عنوان بزرگ خانواده همسرش بزرگ کند و...