محسن مخملباف كارگردان سینمای ایران درصدد ساختن فیلمی در مورد مقطعی از جوانی خود است. او در سن هفده سالگی در زمان رژیم پهلوی قصد خلع سلاح كردن یك پاسبان را با استفاده از یك چاقو را دارد و در جریان این خلع سلاح كردن دختر خاله ی محسن به خاطر اجرای نقشه...
«رسول رحمانی» مالك یك مزرعه گوجه فرنگی است و كارخانهای هم در كنار آن دارد. او كه چند سال پیش همسرش را از دست داده است، تنها زندگی میكند. «نوبر كردانی» زنی است كه سرپرستی خانوادهاش را به عهده دارد و ناچار است كار كند. او به همراه چند زن دیگر برای...
طوبی، زن كارگری كه زندگی فقیرانه ای دارد، برخلاف عقیده شوهرش محمود و پسر بزرگش عباس، دوست دارد در همان خانه محقرش زندگی كند. پسر كوچك ترش علی، كه به مادرش سواد می آموزد در بحبوحه انتخابات مجلس ششم، به مسائل سیاسی كشورش علاقمند است و در فعالیت های...
محمدجواد حلیمی كارمند ساده دولت، پس از سال ها اجاره نشینی با زدن از نان شب خانواده اش آلونكی در حاشیه پایتخت به نام هرت آباد دست و پا می كند. در شب دوم سكونت دزد به خانه آنها می زند كه حلیمی دستگیرش می كند. او قصد دارد دزد را تحویل مقام های پاسگاه دهد...
فروغ كیا فیلمسازی است كه سال ها پیش متاركه كرده و با پسرش مانی زندگی می كند. فروغ درصدد تهیه ی فیلمی مستند از زندگی مادران نمونه است تا بتوانند از آن میان یكی را به عنوان مادر نمونه برگزینند. فروغ به همراه مانی به دیدار تعداد زیادی از زنان و مادران...
یك واحد آپارتمانی كه وارث آن نامعلوم است زیر نظر مباشر مالك متوفای خانه اداره می شود. مباشر با همكاری دلال بنگاه معاملات املاك قصد تصاحب و فروش خانه را دارد و از تعمیر اساسی آپارتمان سرباز می زند. مستأجران كه به ماجرا پی برده اند برای چاره جویی با...
مینا و مرتضی تصمیم گرفته اند كه پس از ده سال زندگی مشترك از هم جدا شوند. آنها قرار است تا چند روز دیگر طلاقشان را رسمی كنند آیا بازگشت ناگهانی آذر، خواهر بزرگتر مینا، پس از سالها دوری از ایران می تواند تصمیم های قاطع مینا را دستخوش تزلزل كند؟ و نقش...
در جاده ای کوهستانی، در فضایی زمستانی، در سرزمینی جنگ زده، زن و مردی بین رهگذران پول پخش می کنند و ...
پیرمرد و پیرزنی به طور مرموزی در جزیره كیش می میرند و اجسادشان ناپدید می شود، بازماندگان آنها برای پیدا كردن و بردن اجساد به جزیره می آیند.
نوذر پس از آزادی از زندان به سراغ برادر خود، عبدالحمید، می رود تا سهم خود را از پولی كه شركت نفت بابت تصاحب خانه ی آن ها پرداخته بگیرد. حمید، كه نگهبان شركت نفت است و از آمدن نوذر به عنوان كارگر حفاری در شركت نفت مشغول كار می شود و به آسیه، دختر لال...