خلیل سمندر كارگر یك كارگاه تولیدی شیفتة دوچرخه سواری و عضویت در باشگاه ایران جوان است. او با وساطت هوشنگ، فرزند محمدی رییس باشگاه ایران جوان، به عنوان ذخیره وارد باشگاه و در مسابقه ای اول می شود. اما به دلیل ناراحتی قلبی از شركت در مسابقات آسیایی...
برای جمشید تهماسبی،متخصص كامپیوتر و تحصیل كرده غرب، نامه هایی می رسد كه نویسنده آنها مدعی است پسرعموی او است.مضمون نامه ها، كه او را به گذشته های دور و نزدیك می برد، با زندگی جاری او كه رنگ و لعاب غربی دارد، تعارض ایجاد می كند. او از طریق این نامه ها...
محمد فیروز كوهی، ممیز مالیاتی وزرات دارایی در اداره، متهم به گرفتن رشوه و حكم تعلق او صادر می شود. در خانه نیز با صاحب خانه و همسرش اعظم درگیری و مرافعه دارد. محمد پس از یك دعوای خانوادگی همسرش را كتك می زند و با فرزند خردسالش خانه را ترك می كند. وقتی...
سعید پسر نوجوانی است كه بدلیل ابتلا به بیماری قلبی به توصیه پزشك معالج نیاز فوری به عمل جراحی دارد. دوستان هم مدرسه ای سعید كه از عدم توانایی او در مورد پرداخت مخارج جراحی مطلع هستند، گروهی به نام سهراب را تشكیل می دهند. آن ها با همكاری خسرو سرایدار...
ناصر، قاچاقچی سابقه دار هرویین، می كوشد حمید بزرگ نیا را كه از او و گروهش بریده، از نو به همكاری جلب كند، حمید كه كارمندی متأهل است از همكاری با ناصر تن می زند، اما به مرور در دام اعتیاد اسیر می شود. اصرار و نصیحت همسرش بی اثر است و سرانجام زن او را...
علی (سعید راد) بوكسور جوانی است كه در رویای قهرمانی حرفه ای راهی آمریكا شده است و خیلی زود اسیر دام اهریمنی گروهی دلال و تبهكار شده و قراردادی منعقد می كند كه تابع دستورات آنها باشد. علی به زودی آماده و سرحال در مسابقات شركت كرده و اعتباری به هم می...
یك گروه سلطنت طلب به عملیات ورود و توزیع مواد مخدر مشغولند. محمود، مأمور مبارزه با مواد مخدر، دو تن از اعضای گروه به نام سهراب و جواد را تعقیب می كند. سهراب دستگیر می شود و جواد می گریزد. تشكیلات سلطنت طلب برای خنثی كردن اقدامات محمود، رویا، همسر...
سیدنصرالله، كه بیش از هشت سال از عمرش را در زندان گذرانده، پس از آزادی درمی یابد كه جامعه او را نمی پذیرد. نصرالله باخبر می شود كه مادرش سه ماه پیش فوت كرده و فقط تفنگ بادی و تخته ی نشانه اش به جا مانده است. او در كوچه و خیابان، قهوه خانه و خانه های...
نوجوانی به نام ایلیا، تنها و بی كس، در كوره پزخانه ای قدیمی كار و زندگی می كند. دختركی به نام لیموآ، كه با مادرش در همان كوره پزخانه به كار مشغول است، با ایلیا دوست می شود ایلیا دچار زمزمه و هم گونه ای است كه گویی او را به سوی خود فرا می خواند. آن چه...
پایان یک سکوت طولانی! امیر و هما پس از مدتی یکدیگر را می یابند در حالیکه یک انتخاب بیشتر ندارند؛ سیانور یا زندگی! و آن ها زندگی را انتخاب میکنند…