آرش با همراهی خواهر و دوستانش، مشتریها و کارکنان یک صرافی را به گروگان میگیرد و در ازای آن از پلیس میخواهد دوستِ در آستانهی اعدامش را آزاد کنند…
رامین پرتوی، كارگردان و بازیگر مشهوری كه بر اثر اعتیاد و سپس گذراندن محكومیت در زندان، كارش را در سازمان صدا و سیما از دست داده و هشتمین سال بیكاری خود را می گذراند، تلاش می كند بار دیگر فعالیتش را از سر بگیرد، اما به دلیل پیشینه اش به او كار نمی...
جوانی بیست و چند ساله كه در آغاز جنگ همراه خانواده اش از آبادان مهاجرت كرده است، پس از پایان جنگ با پدرش به آبادان بازگشته و با دیدن شهر و خانه شان كه ویران شده، در بازگشت قطعی به شهر مردد است. طی روزهایی كه پدر برای ترمیم خانه ویرانشان اقدام می كند....
علی مرتضایی نسب از معلمین آموزش و پرورش جهت تدریس به یكی از مدارس محروم كشور منتقل می شود. او بامشاهده وضع مالی مردم و جهل و فقر حاكم بر آن ها درصدد كمك به مردم و از جمله شاگردانش بر می آید. دلسوزی مرتضایی نسب در مقابل دانش آموزان و رفتار خشن ناظم...
سارای (ماه كامل و دختر آب) كه مادرش را در كودكی از دست داده، در ایل با آیدین (روشنایی و پسر كوه و خاك) آشنا می شود و آن دو دل در گروی هم می نهند. آیدین، خان چوپان ایل می شود و سارای، دختر توانای ایل در اسب سواری و مهارت های زنانه. خان هنگام شكار سارای را...
سعید با كار قاچاق و تبدیل سرمایه اش به دلار قصد دارد به خارج برود. او می كوشد دوستش حمید را با خود همراه كند. سعید حمید را تشویق می كند كه هر دو مخفیانه سوار كامیون پدر حمید شوند كه هر دو مخفیانه سوار كامیون پدر حمید شوند كه عازم تركیه است. وقتی آن دو...
چند مرد مسلح كه در جستجوی پروندهای مهم، قصد ربودن بازپرس كاوه سهرابی را دارند، به اشتباه وارد خانه همسایه (بهروز و همسرش رویا) میشوند و با تهدید آنها، باعث میشوند تا بهروز، كاوه سهرابی را برباید و بدین ترتیب از این پس او به مظنون شماره یك بدل...
داوود (فرامرز قریبیان)، كه كارش صیادی است، با برادر كوچكش محمد (ستار نعمتی) اختلاف دارد، و پس از به قتل رساندن او از ترس برادر بزرگترش موسی (حمید طاعتی) به شهر می گریزد و در مسافرخانه ی اكبر آقا (جعفر والی) ساكن می شود. او از یكی از دوستانش به نام حشمت...
«كوپر» سیاستمدار آمریكایی با ازدواج دخترش نرجس (كه قبلا ملیكا نام داشته) با یك جوان دانشجوی ایرانی «علیرضا» مخالف است، اما دخترش به رغم مخالفتهای پدر با «علیرضا» ازدواج میكند. «كوپر» كه موقعیت و پست خود را در خطر میبیند، غریبهای آدمكش را...
پیش از انقلاب هنگام بازدید نخست وزیر از شهرداری، عده ای از كارمندان با وی عكس یادگاری انداخته اند. پس از انقلاب عده ای زمین خوار و دلال، كه به عكس مزبور دست یافته اند یكی از كارمندان به نام نعمت خادم زاده را تهدید می كنند تا درمعامله ی غیر قانونی...